سفارش تبلیغ
صبا ویژن

saye

پسرا.....

    نظر

 


 


 


کاش می دانستیم زندگی کوتاست کاش از ثانیه های زندگی


 


لذت می بردیم کاش قلبی رو برای شکستن


 


انتخاب نمی کردیم کاش همه را دوست داشتیم کاش معنی


 


صداقت را ما هم می فهمیدیم کاش هیچ کودک فقیری دیگر خواب


 


نان تازه وداغ را نمی دید کاش دلهایمان دریایی می شد کاش


 


میفهمیدیم زندگی زیباست و لذت می بردیم تا نهایت کاش میدانستیم


 


که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد کاش بهانه ای برای


 


ناراحت کردن دلهای زخم خورده نبود....



 


love me

    نظر

 



روزهای خوب باهم بودنمان گذشت ...
روزهایی که با چند خاطره تلخ و شیرین به سر رسید و
تنها یادگار از آن روزها یک قلب شکسته برجا ماند.
روزهای شیرین عاشقی گذشت و امروز من تنهای تنهایم ، گذشت
و اینک دلم هوای تو را کرده است...
دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان !
دلم برای گرفتن آن دستان مهربانت ، بوسه بر روی گونه زیبایت تنگ شده است...
کاش دوباره آن روزهای شیرین عاشقی مان تکرار می شد ، کاش دوباره
می توانستم آن صدایی که شب و روز به من آرامش میداد را بشنوم...
دلم برای آن خنده های قشنگت تنگ شده است عزیزم...
تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم بر جا گذاشتی...
خاطره هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند....
دلم بدجور برای تو تنگ است عزیزم....
برگرد! بیا تا فصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم...
برگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشد!
دلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شده است...
چه عاشقانه دستانم را می گرفتی و در کنارم قدم میزدی ، چه
عاشقانه مرا در آغوش خود می فشردی و به من می گفتی که مرا دوست می داری!
چرا رفتی از کنارم؟ تو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای
بی محبت با چند خاطره تلخ مانده ام...
برگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین با هم بودنمان تکرار شود....
دلم بدجور برای تو ، برای حرفهایت ، درد دلهایت ، صدای گریه هایت تنگ شده است..
عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم....
با آمدنت مرا دوباره زنده کن و احساس را در وجودم شعله ور کن
تا عاشقانه تر از همیشه از تو و آن عشق پاکت بنویسم...
عزیزم برگرد تا دوباره جان بگیرم
و منی که اینک خسته از زندگی ام نفس بگیرم...


یار قدیمی

    نظر

 



کجایی ای یار قدیمی          دیگه نیستی تا ببینی


ببینی دلم شکسته              جای تو غربت نشسته


مگه قول نداده بودی         یه عمری پیشم بمونی


 این رسم وفا نیست         دل  شکستن که گنا نیست


اما تو دل نه شکستی              زدی قلبمو شکستی


نمی خوام بگم بمونی             اینو گفتم تا بدونی


رنگین کمانه من یه رنگه            زندگی بی تویه رنجه


دردی که دارو نداره             به تو مرهمی نداره


مرهم قلبهای خسته جای              تو غربت نشسته